vasael.ir

کد خبر: ۸۳۷۵
تاریخ انتشار: ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۲:۴۳ - 16 May 2018
آیت الله مبلغی / 83

فقه الاجتماع|با نظریات فقهی می‌توان فقه و قانون را با هم آشتی داد

وسائل ـ آیت الله مبلغی در تشریح لزوم آشتی دادن فقه با قانون گفت: اینکه امروز مشاهده می‌کنیم تجربه فقهی حضور مناسبی در عرصه قانون ندارد؛ دلیلش این است که می‌بایستی بین فقه و قانون یک واسطه ایجاد می‌کردیم و آن واسطه نظام‌های حقوقی‌سازی و نظریه‌های فقهی حقوقی بود امّا چون این واسطه را نداریم، حضور فقه در قانون به صورت حضورهای بریده بریده و تزریقی است.

به گزارش وسائل، آیت الله احمد مبلغی، صبح یک‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1396 در جلسه هشتاد و سوم درس خارج فقه الاجتماع که در مدرسه آیت الله العظمی گلپایگانی برگزار شد، در تشریح فوائد مترتّب بر نظریات فقهی گفت: تجربه فقهی امروز، فاصله بین فقه و قانون را به ما نشان می‌دهد و حتی در مواردی فقه و قانون با یکدیگر درگیر می‌شوند، امّا اگر این فاصله به واسطه نظریات فقهی پُر شود، یکی از فوائد آن نزدیکی هر چه بیشتر فقه به واقعیّات حقوقی است.

عضو مجلس خبرگان رهبری به مناسبت مطرح شدن فرق نظریه و قاعده در فائده و کاربرد، فوائد مترتّب بر قاعده و نظریه فقهی را محور بحث قرار داد و افزود: فوائدی که بر قاعده فقهی مترتب است سه چیز است: تصویری از مجموعه موضوعی دارای حکم واحد، کشف حکم موضوعاتی که در فرایند استنباط قرار دارند و فائده آموزشی و تحصیلی.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم در تبیین فوائد مترتّب بر نظریه فقهی بیان داشت: مقصود ما از نظریه فقهی، نظریه‌های فقهی حقوقی است که ناظر بر نهادهای حقوقی می‌باشد که چند فایده بر این نظریه‌ها بار است:

  1. حقوقی‌سازی فقه؛
  1. بازنمایی چهره فقه به صورت حقوقی؛
  2. حقوقی‌اندیشی در استنباط؛
  • دست‌یابی به ابعاد حقوقی مهم یک موضوع و نهادن آن بر میز استنباط؛
  • مجهّز شدن به منطق حقوقی و یک‌دست اندیشی حقوقی.
  1.  امکان بخشی مؤثر به فقه برای حضور در قانون، فایده دومی است که بر نظریه فقهی مترتّب می‌شود.
  2. فائده آموزشی.

 

 

متن تقریر:

آیت الله مبلغی در جلسه گذشته به تبیین فرق بین قاعده فقهی و نظریه فقهی پرداخت و گفت: نظریه فقهی از حیث شمولیّت، جایگاه، ماهیّت گزاره‌ای و کاربرد در فقه با قاعده فقهی تفاوت دارد. نظریه فقهی یک گزاره توصیفی است که روح حلول یافته در فقه را توصیف می‌کند، ولی قاعده یک گزاره توصیفی نیست و بارِ هنجار بر دوش دارد و در صدد ارائه یک حکم کلّی برای مصادیق مختلف است.

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

ترسیم جغرافیای کلّی بحث نظریه شأن

قبل از شروع به ادامه بحث جلسه قبل، نکته‌ای را که باید در روند بحث مدّ نظر داشته باشیم عرض می‌کنم. جغرافیایی که برای بحث تصویر شده و ما الآن در بخشی از آن هستیم این است که ما سه بخش کلان را در نظر گرفتیم، یک بخش نظریه کلامی در رابطه با شأن بود که سال پیش به این موضوع تعلّق یافت و به یک نظریه رسیدیم که بخشی از علم الاجتماع به حساب می‌آید که ما با تکیه بر نگاه قرآنی به آن رسیدیم.

مرحله دوم نظریه فقهی است که ما الآن در این فضا هستم و مرحله سوم احکام فقهی شأن است بر اساس موضوعات حسّاس و جدّی که با مراجعه به نظریه مان که سال قبل ارائه کردیم و همینطور با مراجعه به جامعه‌شناسی می‌توانیم موضوعاتی را استخراج کنیم و آن موضوعات را در دستور کار فقهی قرار دهیم و سال گذشته یک نیم‌نگاهی به این موضوعات شد ولی در مرحله سوم بحث مفصّلش خواهد آمد.

الآن در نظریه فقهی هستیم و در این بخش یک مرحله ماقبل تشریع و یک مرحله فقه و مابعد فقه در نظر گرفتیم و در ماقبل تشریع مصطلاحاتی را بیان کردیم که عبارت بودند از اهتمامات و اعتنائات و اعتبارات شارع و در ضمن آن فضای ماقبل تشریع را تشریح کردیم.

در مرحله بعد به خود فقه و دانش‌هایی که قابل طرح در تشریع هست نیز اشاره کردیم و گفتیم که این دانش‌ها وجودشان ضروری است و به علمی شدن فضا کمک می‌کنند. بخشی از بحث از این دانش‌ها استطرادی بود ولی بخش از آن‌ها هم لازم بود و ضرورتش را توضیح دادیم.

در بخشی از بحثی هم نظریه فقهی و اصولی را تشریح کردیم و فرق اجمالی آن بیان شد و یک بحث استطرادی بود ولی به هر حال کاربردی بود و بیانش خالی از ضرورت نبود.

 

تبیین اجمالی نظریات پیشافقهی و پسافقهی

بعد از همه این‌ها وارد فضای نظریه فقهی شدیم و در فضای نظریه فقهی یک تقسیم‌بندی کردیم و گفتیم که ما دو سنخ کلان نظریه فقهی می‌توانیم داشته باشیم، یکی نظریات پسافقهی و یکی پیشافقهی؛ نظریات پسافقهی هم دو دسته بودند، یکی نظریات نهادمحور و یک نظریات اندیشه‌محور و گفتیم که هر دو نوع نظریه به خصوص در فضای فقهی اهل سنت، وجود دارد. بر خلاف نظریات پسافقهی که رایج و دارج در فقه هستند، نظریات پیشافقهی تا کنون به آن پرداخته نشده است ولی به هر حال نظریات پسا فقهی بر دو گونه‌اند، نظریاتی که ناظر به نهادهای فقهی و حقوقی و اجتماعی هستند و می‌رود تا آن‌ها را تعریف کند (این نوع نظریه تا حدودی در فضای اهل سنّت شکل گرفته و برخی ماننند زرقاء در نگاه‌هایی به آن پرداخته‌اند.) و نظریاتی که اندیشه‌هایی را ارائه می‌کند که این نوع نظریات در فضای فقه کم‌رنگ هستند.

ما الآن در اینجا بحث مان در همین قسم دوم از نظریات فقهی است و تعریف زرقاء را بیان کردیم و تحلیلی نسبت به آن ارائه دادیم که امروز به ادامه آن تحلیل خواهیم پرداخت.

 

تحلیل تعریف مصطفی زرقاء نسبت به نظریه فقهی

بحث دیروز ما در بیان فرق‌های بین قاعده فقهی و نظریه فقهی بود و این سؤال در ذیل سخنی که پیرامون تعریف زرقاء آوردیم مطرح شد.

 

تبیین فرق بین نظریه فقهی و قاعده فقهی در کاربرد و فایده

یکی از فرق‌های بین قاعده فقهی و نظریه فقهی، فرق در کاربرد و فایده نظریه و قاعده فقهی بود.

 

تبیین فوائد مترتّب بر قاعده فقهی

فایده‌ای که بر قاعده فقهی مترتب است سه چیز است:

  1. تصویری از مجموعه موضوعی دارای حکم واحد ارائه می‌دهد که مصادیق زیادی در ذیل آن جای می‌گیرند. قاعده می‌تواند مجموعه‌هایی با حکم واحد ارائه دهد که همه موضوعات تحت آن دارای حکم واحدی هستند؛ پس فایده اول و کاربرد اول قاعده فقهی این است که یک تصویر و یک تقسیمی از احکام مجموعه‌ای ارائه می‌دهد. با این تصویر، زودتر می‌توان به یک فقه انسجام‌یافته دست یافت.
  2. کشف حکم موضوعاتی که در فرایند استنباط قرار دارند؛ اگر به یک موضوعی در استنباط برخوردیم با رجوع به قاعده و کشف قاعده‌ای که آن موضوع تحت آن قرار دارد به تندی می‌توانیم به حکم آن موضوع دست پیدا کنیم. این مهم‌ترین فایده قاعده است.
  3. فایده سوّم، فائده آموزشی است؛ مرحوم شهید اول در کتاب معروفشان که قواعد و فوائد باشد با یک نگاه آموزشی مقدار زیادی از قواعد را آوردند و آن‌را فرمولیزه کردند که این کُنش به هیچ عنوان در حوزه علمیه کنونی وجود ندارد.

امروزه قواعد فقهی که در حوزه رایج است با قواعد فقهی در زمان شهید اول متفاوت است، قواعد فقهی ما، قواعد فقهی مابعد الاخباریّه است که شمار زیادی ندارد و گستردگی خاصّی ندارد و آن قواعد فقهی با شکل گسترده خود در زمان شهید اول رایج و دارج بود و بعد از ایشان هم شهید ثانی به آن توجّه کردند که بسیار کلان‌تر از بحث کنونی آن بود. نکته دیگر این است که قواعد باید هرمی شوند و قواعد مافوق در بالای هرم قرار بگیرند و قواعد جزئی‌تر با شمول کمتر در اجزاء پایین از هرم قرار بگیرند و اگر این‌طور شود نگاه ما سیستماتیک می‌شود.

 

تبیین فوائد مترتّب بر نظریه فقهی

منظور ما از نظریه فقهی در این بخش، نظریه‌های فقهی حقوقی ناظر بر نهادهای حقوقی است که چند فایده بر این نظریه‌ها بار است:

  1. حقوقی‌سازی فقه؛ فقه باید حقوقی شود (نه به این معنا که از منابع آن دست بکشیم) به این معنا که با حفظ منابع، ادبیات و ساختار و نظریه و نگاه‌های موجود در حقوق با فقه، همسان‌سازی شود و اگر این رویّه اجرا نشود، فقه از دسترس خارج می‌شود و در محاق می‌رود.

حقوقی‌سازی فقه دو ذیل دارد:

  1. بازنمایی چهره فقه به صورت حقوقی؛ آنچه که برای ما به عنوان چهره فقه متصوّر می‌شود به هیچ عنوان یک چهره حقوقی نیست لذا باید چهره فقه را با اصالتی که دارد بازنمایی کنیم. چهره حقوقی چهره‌ای نیست که جعلی باشد بلکه محتوای آن را دین می‌دهد با قابلیّت تطبیق با واقعیّات اجتماعی. این ذیل مربوط به کلان فقه است که چهره حقوقی به فقه داده می‌شود.
  2. حقوقی‌اندیشی در استنباط؛ ما در استنباط حقوقی نمی‌اندیشیم و حقوقی اندیشیدن یک سری فاکتور دارد، یکی از آن فاکتورها این است که نگاه مجتهد باید به آن وضع دقیق جامعه باشد نه اینکه یک کلّیتی را ارائه کنیم بر اساس مصادر دینی. اگر با زاویه حقوقی سراغ منابع برویم، فقه در سطح خُرد و استنباط جزئی نیز سامان می‌گیرد. اگر این حقوقی‌اندیشی در استنباط رعایت شود، در ذیلش دو فایده می‌گنجد:
  • دست‌یابی به ابعاد حقوقی مهم یک موضوع و نهادن آن بر میز استنباط و استنباط حکم ناظر به آن بُعد. مثلاً در بحث ملکیّت یک قسم ثالثی از ملکیّت درست شده است به نام مالکیّت فکری که اگر نگاه ما فکری و استنباطی نباشد به هیچ عنوان به حکم این موضوعات دست نخواهیم یافت. این بحث باید ابعاد خود را در نظریه ملکیّت پیدا کند و به صورت کلان به این بحث پرداخته شود.
  • مجهّز شدن به منطق حقوقی و یک‌دست اندیشی حقوقی؛ استنباط امروز به صورت پراکنده است ولی اگر این نگاه با هدف دست‌یابی به یک مجموعه حقوقی و منطق حقوقی باشد، هنگام استنباط به این نگاه توجه می‌شود.
  1. امکان بخشی مؤثر به فقه برای حضور در قانون، فایده دومی است که بر نظریه فقهی مترتّب می‌شود. اینکه امروز مشاهده می‌کنیم تجربه فقهی حضور مناسبی در عرصه قانون ندارد؛ دلیلش این است که ما می‌بایستی بین فقه و قانون یک واسطه ایجاد می‌کردیم و آن واسطه نظام‌های حقوقی‌سازی و نظریه‌های فقهی حقوقی بود، چون این واسطه را نداریم، حضور فقه در قانون به صورت حضورهای بریده بریده و تزریقی است و نمی‌تواند همه مقتضیات قانون را رعایت کند و در بعضی از موارد هم کار سخت‌تر می‌شود، تا جایی که فقه و قانون به عنوان دو منطق ناسازگار به جان هم می‌افتند.

فقهاء و حوزه وظیفه دارند به سمت دانش حقوق رفته و این واسطه را تأمین کنند و با ایجاد نظریه‌های حقوقی، و بررسی همه زوایای حقوقی یک موضوع، این نظریه را به دست قانون‌گذار بدهد.

  1. فائده سوم، فائده آموزشی است. قواعد فقهی یک فائده آموزشی داشت که در سابق وجود داشت ولی الآن نظام آموزشی حوزه نسبت به این قضیه بی اهمّیت است. نظریه فقهی می‌تواند با یک فایده اساسی‌تر از قواعد فقهی در نظام آموزشی ایفای نقش کند؛ الان در برخی از موضوعات خلأ وجود دارد، در برخی از موضوعات برزخ علمی وجود دارد و این خلأها ناشی از این است که سیستم آموزشی ما در باب نظریه فقهی ورود نکرده است و اگر نظریه‌های فقهی برپا شوند یک تحوّل بسیار بزرگ در فقه صورت خواهد گرفت. یا نباید این اندیشه را اتخاذ کنیم که فقه جوابگوی همه نیازهای جامعه است، یا اگر این ادّعا را داریم باید همه ابعاد پیچیده اجتماع را در نظر بگیریم و جوابگوی آن باشیم و جوابگویی به اقتضائات و الزامات امکان‌پذیر نیست جز با قدم برداشتن به سوی نظریه‌های فقهی.

بحث بعدی ما در رابطه با اجزاء نظام است در تعریف زرقاء که انشاءالله در جلسات آینده به آن خواهیم پرداخت

تهیه و تنظیم : محرم آتش افروز

 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۴ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۹:۳۲
طلوع افتاب
۰۶:۱۳:۳۶
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۵۰
غروب آفتاب
۱۹:۵۳:۲۲
اذان مغرب
۲۰:۱۱:۳۰